کد مطلب:152114 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:288

توبیخ حضرت صدیقه به واعظی که عزاداری در منزل پیر زن را کوچک شمرده بود
دانشمند محترم حاج شیخ محمد مهدی تاج لنگرودی فرمود: یكی از دوستانم - حجة الاسلام آقای امامی ثیلی - برای حقیر نقل كرد كه در مسجد حضرت صاحب الزمان علیه السلام واقع در خیابان هلال احمر، چهار راه عباسی، پای منبر آقای حاج میرزا علی محدث زاده بودم، كه ایشان بر فراز منبر فرمود:

یكی از وعاظ مشهور تهران، عصر روز آخر ذی الحجة از منزل بیرون آمد كه شب اول محرم به منبرهای دهه ی عاشورا كه وعده داده بود، برسد. در وسطهای كوچه پیر زنی آمد و گفت: آقا من از امشب تا ده شب در منزل خودم روضه دارم؛ لطفا تمام شبها را تشریف بیاورید و برای ما روضه بخوانید.

واعظ گفت: من وقت ندارم. پیرزن گفت: هر وقت از شب، كه به منزل برگشتید، تشریف بیاورید اگر چه به اندازه ی چند دقیقه باشد! واعظ با كمال خونسردی و بی میلی جواب مثبت داد و گفت: می آیم.


شب اول محرم كه دیر وقت از روضه برگشته بود، به همان منزل رفت. پرچم سیاه كوچكی دید كه بالای در آویزان است و روی پرچم «سلام بر حسین شهید» نوشته شده بود. چون در باز بود، با گفتن یك «یا الله» وارد شد و وی را به درون اطاقی راهنمایی كردند، وقتی وارد شد دید سه یا چهار زن با چادر مشكی نشسته اند و چون صندلی نداشتند، خشت و آجر را بر روی هم گذاشته اند تا به عنوان منبر، از آن استفاده شود.

آقای واعظ روی منبر نشست و بعد از خطبه، چند جمله از فضائل حضرت سید الشهداء علیه السلام گفت و روضه خواند و زنهای حاضر در مجلس، گریه كردند و با جمله ی «صلی الله علیك یا اباعبدالله» و دعا كردن، به مجلس خاتمه داد.این كار تا چند شب ادامه داشت. ولی شب پنجم یا ششم، وقتی از مجالس مهم شهر برگشت، با خود گفت: خوب است امشب منزل پیرزن را نادیده انگاشته و نروم!

او به منزل خود رفت و شام خورد و به درون بستر رفت كه بخوابد. به محض آنكه خوابید، حضرت صدیقه ی طاهره فاطمه ی زهرا علیهاالسلام را در خواب دید و خدمت آن حضرت عرض ادب كرد. ولی بی بی نسبت به واعظ، بی اعتنا بودند! واعظ لرزید و گفت: مگر از من خطایی سر زده است كه این گونه به من بی مهر هستید؟ حضرت فرمودند: چرا آن پیر زن را منتظر نگهداشتی و نرفتی؟!

واعظ از خواب برخاست و تند تند لباس پوشید و به مجلس پیرزن رفت. در آنجا دید، پیرزن دم در ایستاده است و به راه نگاه می كند و به محض آنكه آقا را دید، گفت: چرا اینقدر دیر كردی؟ واعظ كه قلبش می طپید و از چشمانش اشك می بارید، چیزی نگفت و به درون منزل رفت و از هر شب بهتر روضه خواند و برگشت. او فهیمد كه هر جا روضه ی امام حسین علیه السلام هست، آنجا صاحب عزا، حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام هم


هستند. [1] .


[1] كرامات الحسينيه، ج 2، ص 261، به نقل از دين ما، علماي ما ص، 182.